جک های باحال2

 

یه معتاد ۲ تا سیگار تو دهنش بود داشت میکشید

ازش میپرسند چرا ۲ تا سیگار میکشی؟؟

گقت یکی واسه خودم و یکی هم واسه رفیقم که تو زندونه.

بعد از یه مدت میبینن ون معتاده یه دونه سیگار میکشه بهش میگن حتما دوستت از زندون آزاد شده.

میگه نه خودم ترک کردم!!!


 

 

 

وصیت یک دختر:

بعد از مرگم مرا غسل ندید آرایشم خراب میشه!

 

 

 

دیدین اینایی که تا میشینند رو چمن همینجوری چمن هارو میکنند؟؟

اینا یه بز درون دارند!!

 

 

 

 

تبریک تولد دخترا:

عزیزم به دنیا اومدت مبارک..

-وایییییییییی مرسی!!

تبریک تولد پسرا:

نره خر روز نحس تولدت مبارک...

-باشه جنازه!

 

 

 

 

توروخدا اگه قصد ازدواج داری بهم بگو.من میخوامت.چته؟چرا حرف نمیزنی؟؟چرا هر وقت میبینمت ساکتی؟حداقل نگام کن!!

(مکالمه ی یک غضنفر با مانکن داخل مغازه))

 

 

 

 

لره کلاس اموزش رقص میزاره ورشکست میشه.بعد میرن تحقیق میکنن میفهمن هرکی میرقصیده  لره بهش شاباش میداده!!

 

 

 

شیر یا خط دانشجویی:

خوب اگه خط اومد فیلم میبینم

اگه شیر اومد میخوابم

اگه راست ایستاد درس میخونم

 

 

 

مناجات حیف نون با خدا:

خدایا شد یه بار بگی:

یا ایهاالذین امنوا حالتون چطوره؟؟؟

همش تحدید.همش استرس!

 

 

 

 

 

غضنفر میره یخ بخره پول کم میاره دستش رو می ذاره رو یخ می گه از این سرد تر نداری؟!

 

 

 

يه غضنفر زنگ ميزنه پيتزا فروشي ميگه يه پيتزا مي خواستم. فروشنده ميگه . به نام .... ؟ غضنفر ميگه . آخ آخ . ببخشيد .به نام خدا , يه پيتزا ميخواستم

 

 

 

غضنفر کولرش خراب میشه، به بچه‌هاش می گه: مگه نگفتم 4 نفری جلو کولر نشینید

 

 

 

یه بار غضنفر تو مسابقات قرآن شرکت میکنه سوره ی بنی اسراییل بهش میفته از دور مسابقات انصراف میده.

 

 

 

غضنفر یه 1000 تومنی رو زمین پیدا میکنه برش میداره بعد میندازش میگه نه بابا ما ازین شانسا نداریم!

 

 

 

یه روز از غضنفر می پرسن آزادی بلند تره یا برج میلاد میگه آزادی؛ دوباره می پرسن می گه آزادی میگن چرا می‌گه چون آزادی پاهاش و باز کرده اگر ببنده بلندتره.

 

 

 

غضنفر میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟ میگه: میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه؟

 

 

 

از غضنفر می‌پرسن: از کدوم شبکه بیشتر خوشت میاد؟ میگه: شبکه سه! میگن چرا؟ میگه: آخه روش عکس سه تا نون بربریه!

 

 

 

 

يارو داشت رد مي شد، ديد دارن يه نفرو ميزنن. پرسيد:

چرا ميزنيدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعاي پيامبري ميكنه.

 گفت: بزنيد اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.

 

 

 

يارو از زنش ميپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشيموني

 يا مثل خر كيف مي كني؟

 

 

 

شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!!

 

 

 

یه روز یه خسیسه داشته به خودش اب یخ میریخته . میگن :

چرا اینجوری میكنی . میگه: می خوام سرما بخورم .

میگن: چرا؟ میگه: اخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره

 

 

 

از غضنفر مي پرسند هدفت از تحصيل چيه؟

ميگه : مي خوام درس بخونم، دكتر بشم، مطب بزنم، پولدار بشم،

وانت بخرم باهش كار كنم!

 

 

 

 


به يه بچه ميگن: اون چه حيوونيه

 كه به ما گوشت، كفش، لباس ميده؟ ميگه: بابام.

 

 

 

 

ميخواستن يكي رو رييس حفاظت اطلاعاتش كنن،

 بهش يه سري اسرار مملكتي ميگن تا ببينن چقدر ميتونه بروز نده.

 تهديدش ميكنن، نميگه. ميزننش، نميگه. شكنجه اش ميكنن،

 نميگه. آخر سر واسه اطمينان بيشتر ميندازنش انفرادي

 و رفتارشو زير نظر ميگيرن. ميبينن كه هي ميزنه تو سر خودش

و ميگه: اه يادم بيا… اه چي بود!

 

 

 

 

 

تك زنگ جيست؟ با خبر شدن 2 گدا از حال هم

 

 



:: برچسب‌ها: جک , جوک غضنفر , جوک ترکی , جوک جدید ترکی , جک ترکی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : دو شنبه 14 مرداد 1392
جک های باحال

یارو میره مسجد وقتی میاد بیرون میبینه کفشاش نیست. با خودش میگه من کی رفتم خودم نفهمیدم؟!

 

 

 

یارو داشته تو اتوبان کرج با سرعت میرفته , یه دفعه رادیو پیام میگه : “رانندگان عزیز که در لاین تهران به کرج در تردد هستند مواظب باشن یه اتوموبیل در لاین مخالف در حرکت است” یارو همینجور که داشته فرمونو اینور اونور میکرده میگه : لامصبا یکی دوتام نیستن …

 

 

 

یه مرده تو رستوران غذاش و می زاره روی میز و می ره دستشویی برای اینکه کسی به غذاش دست نزنه یه یادداشت می زاره کنارش که کسی به غذای من دست نزنه زیرش هم امضا می کنه قهرمان بوکس. بعد میاد می بینه غذاش نیست و جاش یه یادداشته که نوشته: من غذات و بردم. قهرمان دو !

 

 

 

یه سوال به سوالهای شب اول قبر اضافه شد: ۸۱۰۰۰ تومن یارانه تو چیکار کردی؟

 

 

 

یک روز حیف نون می ره نارنگی بخره، اسم نارنگی یادش نمی یاد. بعد می گه: “آقا به من ۲ کیلو پرتقال کم باد بده”

 

 

 

دقایقی پیش هواپیمای بوئینگ در مسیر تهران – شیراز به سلامت به زمین نشست! کارشناسان در حال بررسی علت ماجرا می باشند!!

 

 

 

غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حرکت کن.
غضنفرمی زنه دنده عقب!
افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟
می گه می خوام خیز بگیرم!

 

 

 

قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟
غضنفر: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،
می‌گفت یک سری به ما بزن!

 

 

 

آمریکاییه میخواسته غضنفر ضایع کنه می‌برتش تو آمریکا و بهش میگه: زمین را بکن. غضنفر بعد از۱۰۰متر کندن به یک سیم میرسه، آمریکاییه بهش میگه: ببین ما از۱۰۰سال پیش تلفن داشتیم!
غضنفر هم یارو رو می‌برتش تو شهرشون و بهش میگه: بکن، آمریکاییه بعد از۱۰۰متر کندن به چیزی نمیرسه، غضنفر بهش میگه ببین ما از۱۰۰سال پیش موبایل داشتیم!

 

 

 

غضنفر دوتا کراوات زده بود که بره عروسی، بهش میگن چرا دوتا کراوات زدی؟
میگه: آخه عقد و عروسی با همه!

 

 

 

غضنفر به زنش میگه: زن مهریه‌ات را بگذار اجرا تا با پولش خونه بخریم!

 

 

 

غضنفر میره سیگار فروشی و میگه: آقا سیگار برگ دارین؟
فروشنده میگه: خیر.
غضنفر میگه: پس یک بسته کوبیده بدین!

 

 

 

 

یه روز دو تا تنبل میرن بانک میزنن، اولی میگه بیا پولا رو بشمریم.

دومی میگه: ولش کن فردا رادیو میگه!

 

 

 

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

 

 

 

غضنفر یه پری دریایی می بینه ازش خواستگاری می کنه پری دریایی می گه : من که آدم نیستم.
غضنفر می گه : حالا فکر کردی من آدمم؟!!

 

 

 

 

غضنفر اسیر آدمخورا میشه.میندازندش تو دیگ باهاش آش درست کن . میخندیده.بش میگن تو داری میمیری چرا میخندی؟ میگه شاشیدم تو آشتون

 

 

 

غضنفر میره کتابخونه کتابشو پس بده ، کتابدار ازش می پرسه کتاب چطور بود ؟ غضنفر میگه : شخصیت زیاد داشت ولی داستان و محتوا نداشت ! کتابدار میگه : ای بابا ، دفتر تلفن من دست تو چیکار می کنه ؟

 

 

 

غضنفر در بانک داشته قسط ماهیانشو پرداخت میکرده,همینطور هم اشک میریخته..رییس بانک دلش میسوزه و ازش میپرسه من شما رو ششماهه میبینم که هر بار قسط پرداخت میکنی گریه میکنی مشکلت چیه؟میگه شانس نداریم که همه کیف پول پیدا میکنن توش پوله ولی ما یه کیف پیدا کردیم توش پر از این برگه های اقساطی بود

 

 

 

 

غضنفر سرش رو می کنه داخل حجرالاسود  بوس کنه ، سرش گیر می کنه
میگه غلط کردم دیگه گناه نمیکنم ، خدایا منو نخور!!!

 

 

 

غضنفر ادعای بیغمبری میکرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری که نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه غضنفر میره، دو روز بعد با دست و پای شکسته و خونی مالی برمیگرده! رفیقاش میپرسن: چی شده؟! ترکه میگه: ایلده ما رفتیم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد!

 

 

 

ماشین غضنفر رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو غضنفر داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ غضنفر میگه: ایلده من شمارشو برداشتم!!!

 

 

 

غضنفر  سرطان داشته، میره مشهد خودشو با قفل و زنجیر میبنده به پنجرة فولادی و کلید رو هم قورت میده، میگه: تا شفا نگیرم نمیرم! بعد یک ساعت خبر میرسه که تو حرم بمب گذاشتن، ترکه یک کم دست و پا میزنه، بعدِ یک مدت داد میزنه: یا حضرت ابولفضل منو از دست این امام رضا نجات بده!!!

 

 

 

دو تا غضنفر دو تا گاو میخرن، ‌اولی به دومی میگه: حالا چی کار کنیم که گاوامون با هم اشتباه نشن؟ دومی میگه: تو دست به گاوت نزن، من یه گوش گاومو میکنم. بعد از چند وقت، ‌گاو اولی هم گوشش گیر میکنه به یه جایی کنده میشه. ایندفعه ‌دومی میگه: تو دست به گاوت نزن من دم گاومو میکنم. از قضا بعد از چند وقت دم اون یکی گاوه هم کنده میشه. خلاصه هی اولی میزنه یه جای گاوشو ناقص میکنه، اون یکی گاوه هم همون بلا سرش میاد. آخر سر اولی شاکی میشه به دومی میگه: اصلاً سفیده مال من سیاهه مال تو!!!

 

 

 

از غضنفر میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!!!

 

 

 

غضنفر میره تو خواربار فروشی میگه: نیم کیلو پنیر بدین، یارو بهش میگه: ببخشید، شما ترکین‌؟ میگه: از کجا فهمیدین؟ میگه: از لهجتون. غضنفر با خودش میگه: من باید این لهجمو درست کنم. پا میشه میره خارج بعد از ده سال برمیگرده، میره همون جا میگه: آقا نیم کیلو پنیر بدین. یارو باز میگه: آقا شما ترکین؟ میگه: اِاِا… از کجا فهمیدی؟ مگه من هنوز لهجه دارم. یارو میگه: نه، ولی آخه اینجا پنج ساله که بانک شده!!!

 

 

 

غضنفره شب یه جیرجیرک پیدا میکنه، تا صبح روغن‌کاریش میکنه!!!

 

 

 

به غضنفره میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!!!

 

 

 

غضنفره میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ غضنفره میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ غضنفره میگه: قربان شما، دست بوسن!!!

 

 

 

به غضنفره می گن عروسی پسرت کی هست؟ میگه: این دوشنبه نه، چهارشنبه بعدی!!!

 

 

 

به غضنفره می گن بچه کجائی ؟ میگه : بچه تهرون . . . می گن : کجای تهرون . . . می گه : کیلومتر ۷۰۰ ، جاده تهران – اردبیل!!

 

 

 

غضنفره رادیو گوش می داد رادیو می گه خیابون انقلاب به امام حسین بسته است. غضنفره می گه خوب بابا چرا قسم می خوری حالا؟؟؟!!!

 

 

 

غضنفره می ره جبهه بعد از ۲ روز برمی گرده .میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟ میگه : بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن!!!

 

 

 

غضنفره واسه رفیقاس خالی می بنده می گه: من هر دو هفته یک بار می رم ژاپن . رفیقاش می گن اگه راست می گی اسم یکی از خیابوناش رو بگو؟ غضنفره یه خورده فکر می کنه بعد می گه: اهان خیآبون شهید بروسلی!!!

 

 

 

غضنفره توی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و در گوش راننده هی حرف می زد. راننده مرتب بهش می گفت: برو بشین سر جات. آخرش مسافرها به راننده می گن: آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره. راننده می گه: نه بابا اومده به من می گه: چپ کن یه کم بخندیم

 

 

 

آقای سرخوش اسم بچشو می ذاره اوباما
میگن چرا؟
میگه پدرسوخته ۳ روزه دنیا اومده ۴۰ بار ریده !!!

 

 

 

مداح: چراغ ها رو خاموش کنین ببرمتون کربلا, چراغ ها رو که روشن میکنن میبینه همه ساک به دست وایستادن, میگه شما غضنفرین؟ میگن نه, ما لریم, غضنفرا تو اتوبوسن!!!

 

 

 

آقای سرخوش توی جبهه بیسیم چی بوده زنگ میزنه میگه : آقا ۵ تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید میگن خودت بیار …. میگه نه شما بیاین اینا نمیذارن من بیام!!!

 

 

 

دولت برای پنجاه هزارمین بار به هم وطن آقای سرخوش اعلام کرد: که نمی توان با کارت سوخت ، تلفن زد

 

 

 

آقای سرخوش بعد از ۱۰ دقیقه از باجه تلفن بیرون میاد یه نفر ازش میپرسه سالم بود میگه آره فقط آفتابه نداشت



:: برچسب‌ها: جک , لطیفه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : جمعه 21 تير 1392

تعداد صفحات : 4
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد